Blog . Profile . Archive . Email  


بارسفربستم دگراینجانمیمانم

بروعشق ازخداآموزنمیخواهم تورادیگربدان ازدام تورستم

حالمان بد نیست غم کم می خوریم

کم که نه هر روز کم کم می خوریم

آب میخواهم سرابم می دهند

عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم چرا رفتم به خواب

از چه بیدارم نکردی آفتاب

خنجری بر قلب بیدارم زدند

بیگناهی بودم و دارم زدند

رشنه نا مرد بر پشتم نشت

از غم نامردیش پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد

یک شبه بیداد آمد داد شد

عشق آمد تیشه زد بر ریشه ام

تیشه زد بر ریشه ای اندیشه ام

عشق گر این است مرتد میشوم

خوب گر این است من بد میشوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است

کافرم دیگر مسلمانی بس است

بعد از این با بی کسی خو می کنم

هر چه در دل داشتم رو می کنم

نیستم از مردم قبله پرست

بت پرستم بت پرستم بت پرست

بت پرستان بت پرستی کار ماست

چشم مستی تحفه ی بازار ماست

درد می بارد چو لب تر می کنم

طالعم شوم است باور می کنم

من که با دریا تلاطم کرده ام

راه دریا را چرا گم کرده ام

قفل غم بر درب سلولم نزن

من خودم خوش باورم گولم نزن

روزگارت باز شیرین شاد باش

دست کم یک شب تو هم فرهاد باش

آه در شهر شما یاری نبود

قصه هایم را خریداری نبود

وای رسم شهرتان بیداد بود

شهرتان از خون ما آباد بود

از در و دیوارتان خون می چکد

خون من فرهاد عاشق می چکد

آسمان خالی شد از فریادتان

بیستون در حسرت فریادتان

کوه کندن گر نباشد پیشه ام

بویی از فرهاد دارد ریشه ام

هیچ کس درد مرا درک نکرد

ناله ی سرد مرا درک نکرد

شب پاییزی این شهر غریب

روح شبگرد مرا درک نکرد

ذهن آیینه رویایی دوست

چهره زرد مرا درک نکرد

درک نکرد درک نکرد درک نکرد

ما زیاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

با بی خبر مگویید اسرار عشق و مستی

تا بی خبر بمیرد غافل ز خود پرستی



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 14 خرداد 1391برچسب:,ساعت 11:3 توسط نجلا| |


Power By: LoxBlog.Com